دبیرستان زنده‌یاد حاج سید حسین نوایی

دولت آباد برخوار خیابان طالقانی خیابان سجاد خیابان شهید محمدمهدی داوری تلفن 03145823540
دبیرستان حاج سید حسین نوایی


دبیرستان زنده‌یاد حاج سید حسین نوایی

دولت آباد برخوار خیابان طالقانی خیابان سجاد خیابان شهید محمدمهدی داوری تلفن 03145823540

غلام سخن چین

چهارشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۱۵ ب.ظ

آورده اند که مردى طالب غلامى شد و خواست که او را از صاحبش ‍ خریدارى کند. فروشنده گفت: این غلام هیچ عیبى ندارد، جز آنکه سخن چین و نمام است. خریدار گفت: اگر چنین است ، من بدان راضى هستم و سرانجام او را خرید. اما چند روزى نگذشت که غلام ، بر سر عادت معهود رفت و شروع به نمامى و فتنه انگیزى نمود.

در آغاز، به سراغ زن ارباب رفت و به او گفت: شوهرت به تو علاقه ندارد و در صورت است همسر دیگرى اختیار کند اما من مى‌توانم با موى سرش او را سحر کنم تا از این تصمیم منصرف شود و علاقه‌اش به تو پایدار بماند.

زن ساده لوح گفت: من چگونه مى‌توانم وسیله این کار را فراهم کنم؟

غلام گفت: موقعى که به خواب مى‌رود، تیغى بردار و مقدارى از موهاى پشت سرش را ببر و به من بده.

آنگاه نزد ارباب رفت و گفت: آیا مى‌دانى که همسرت با مردى دلباخته و رفیق شده و در صدد است که به هنگام خواب ، سر تو را ببرد؟ چنانچه باور نمى‌کنى ، امشب مراقب باش و خود را به حالت خواب وانمود کن ، تا راستى گفتارم بر تو ظاهر گردد.

زن ارباب هم تصمیم گرفت به دستور غلام عمل کند و آنگاه که با تیغى به بالین این شوهر رفت ، تا مقدارى از موهاى سرش را قطع کند و به غلام دهد؟

ناگهان شوهرش از جاى جست و با همان تیغ ، زن را به قتل رسانید.

وقتى سر و صداى کشتن آن زن به خویشان و بستگان او رسید، به خونخواهى آن زن ، شوهرش را کشتند و به دنبال آن ، زد و خورد خونینى بین دو طایفه درگرفت و عده‌اى در آن میان کشته شدند. اینها همه نتیجه فتنه انگیزى و سخن چینى این غلام بود

۹۳/۰۸/۱۴

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

دبیرستان حاج سید حسین نوایی دولت آباد