دبیرستان زنده‌یاد حاج سید حسین نوایی

دولت آباد برخوار خیابان طالقانی خیابان سجاد خیابان شهید محمدمهدی داوری تلفن 03145823540
دبیرستان حاج سید حسین نوایی


دبیرستان زنده‌یاد حاج سید حسین نوایی

دولت آباد برخوار خیابان طالقانی خیابان سجاد خیابان شهید محمدمهدی داوری تلفن 03145823540

۱۱۴ مطلب با موضوع «مذهبی ، تربیتی» ثبت شده است

همه ما در دوران کودکی بار‌ها از دهان والدین خود شنیده‌ایم که نباید دروغ بگوییم و امروز هم که خودمان نقش والدین را برای فرزندانمان بازی می‌کنیم از این جمله برای تربیت فرزندانمان به‌کرات استفاده می‌کنیم تا به آن‌ها یاد بدهیم که نباید دروغ بگویند.

درحالی‌که هم پدر و مادرهایمان به ما و هم خود ما بار‌ها به عناوین مختلف به فرزندانمان دروغ گفته‌ایم بدون آنکه متوجه دروغ خود باشیم.

مثلاً «دیگه هیچ‌وقت برات چیزی نمی‌خرم»، «آمپول که اصلاً درد نداره»، «هیچ‌وقت نمی‌گذارم اتفاقی برات بیفته»، «پارک تعطیله»، «اگه نیای من می‌رم» و موارد دیگری که از نگاه ما والدین جنبه تربیتی دارد، ولی کودک را در یک فضای دوگانگی رها می‌کند.

۰ نظر ۰۴ آذر ۹۸ ، ۱۱:۲۸

۲۷ هزار تَن از مشاهیر و بزرگان، در حواشی حرم مطهر امام رضا (ع) مدفون می‌باشند. در این میان ۹۱۲ تَن، نام و نشان و کِسوتشان در میان مشاهیر شناخته شده‌تر است.

در میان آن هزاران تَن و این ۹۱۲ تَن، پنج نفرشان مانند گوهری می‌درخشند و هر کدام حکایتی غریب و حالی عجیب دارند.

💠 روایتی از این پنج تن:

🔹نخودکی

آقا علی‌اکبر اصفهانی است. معروف به نخودکی، از آن آدم‌هایی که روز و شب نمی‌شناخت برای بیتوته کردن در حرم و دل نمی‌کند از این حریم.

خلاصه رفیق «آقاعلی بن موسی‌الرضا» بود. حالا هم پای درِ ورودی صحن سقاخانه دفن است. گفته بود می‌خواهم، مزارم زیر پای زائران باشد.

روزی که مُرد، خراسان را نیرو‌های شوروی اشغال کرده بودند، اما شهر، دگرگون شد و تمام شهر تعطیل بود و حالت فوق‌العاده اعلام شد و سربازان روسی سراسر مسیر تشییع جنازه او از سمرقند تا خود حرم زیر نظر داشتند.

۰ نظر ۱۲ آبان ۹۸ ، ۱۱:۰۲

درباره‌ علت شهادت امام حسن مجتبی (ع) باید عرضه داشت که معاویه لعنه‌الله بعد از انعقاد پیمان صلح با آن وجود مقدس و کناره‌گیری امام مجتبی علیه‌السلام از جایگاه خلافت، بر عالم اسلام مستولی شد و یکی پس از دیگری مفاد پیمان صلح را زیر پا گذارد و آن‌ها را محو کرد.

یکی از موادی که معاویه تعهد داده بود این بود که جانشین برای خود تعیین نکند و خلافت بعد از او به حسن علیه‌السلام برسد و اگر حسن سلام‌الله‌علیه در قید حیات نبود خلافت به حسین علیه‌السلام برسد.

معاویه متوجه شد که امام علیه‌السلام با پذیرش صلح اگرچه حکومت را از دست‌ داده است ولی مانع بزرگی برای تحقق اهداف نهایی خود از جمله جانشینی فرزندش یزید خواهد بود.

۰ نظر ۰۶ آبان ۹۸ ، ۱۵:۰۲

یکى از غلامان امام حسین علیه‌السّلام خلافى مرتکب شد که مستحقّ عقوبت و تادیب گشت. به همین جهت، حضرت اباعبداللّه‌الحسین علیه‌السّلام دستور داد تا غلام تنبیه شود.

پیش از آن که غلام مجازات شود، خود را به مولایش امام حسین علیه‌السّلام رساند و عرضه داشت: اى سرورم! خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است: وَالْکاظِمینَ الْغَیْظَ. (یعنی: خشم خود را فرونشانند.)

پس حضرت با مشاهده حالت او و شنیدن این آیه مبارکه تبسّمى نمود و فرمود: او را رها سازید، من خشم خود را فرو نشاندم.

آن‌گاه غلام گفت: وَالْعافینَ عَنِ النّاسِ. (یعنی: از بدی مردم درگذرند.)

۰ نظر ۲۵ مهر ۹۸ ، ۱۶:۰۷

سید نعمت‌الله جزائری در ریاض‌الابرار از حضرت سید‌الشهدا نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: این فرمایش پیامبر که بعد از نماز، بهترین عمل‌ها مسرور کردن مؤمن است با وسایلی که معصیت نباشد برای من به تجربه رسد.

روزی امام حسین (ع) از جایی عبور می‌کرد؛ جوانی را دید که به سگی غذا می‌دهد‌، به او فرمود‌: چرا این‌گونه به سگ مهربانی می‌کنی؟

آن جوان در پاسخ عرض کرد‌: من غمگین هستم، می‌خواهم با خشنود کردن این حیوان غم و اندوه من مبدل به خشنودی گردد‌، اندوه من به این دلیل است که غلام یک یهودی هستم و می‌خواهم از او جدا شوم.

۰ نظر ۲۴ مهر ۹۸ ، ۱۹:۱۱

توی اسارت، عراقی‌ها برا تضعیف روحیه‌ی ما فیلمای زننده پخش می‌کردند. ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ. ﻋﺮﺍﻗﯽ‌ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ.

ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ. ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ. ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدا بود. ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ. ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ. ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ.

۰ نظر ۰۷ مهر ۹۸ ، ۰۸:۰۰

اویس قرنی در سرزمین یمن زندگی می‌کرد و مادر پیری داشت که دوری او را نمی‌توانست تحمل کند.

او روزی از مادرش اجازه خواست تا به دیدار پیامبر (ص) برود. مادر مقابل اصرار اویس گفت اجازه می‌دهم به شرط آنکه بیش از نصف روز در مدینه نمانی.

اویس پذیرفت و به سوی مدینه رهسپار شد. هنگامی که به شهر وارد شد بدون درنگ سراغ رسول خدا (ص) را گرفت در جواب شنید پیامبر از مدینه خارج شده است و تا غروب باز نمی‌گردد.

اویس اندوهگین شد چون بر طبق قولی که به مادرش داده بود نمی‌توانست تا هنگام بازگشت رسول خدا (ص) در مدینه بماند. او با دلی شکسته به یمن بازگشت.

۰ نظر ۰۸ اسفند ۹۷ ، ۰۸:۵۹

یزید بن معاویة بن ابوسفیان در سال ۲۵ یا ۲۶ هجرى، متولّد شد و در سال ۶۴ هجرى، به هلاکت رسید.

وى که مُجرم اصلى در فاجعه خونبار کربلا بود، تنها سه سال پس از این فاجعه، در ۳۸ سالگى با ننگ‌آمیزترینِ مرگ‌ها از دنیا رفت و با مرگش، حکومت ننگین خاندان ابوسفیان نیز پایان یافت.

در این زمینه قول‌ها مختلف هستند، اما مورّخان، اتفاق نظر دارند که افراط در مِیگُسارى و بَدمستى، موجب هلاکت او شد.

برخى گفته‌اند وى هنگام رقص و در حال بدمستى به زمین خورد و مغزش متلاشى شد، برخى گاز گرفته شدن توسط میمونش را که با وى بازى مى‌کرد و برخى کثرت میگسارى و قى کردنِ پیاپى آن را عامل هلاکت او ذکر کرده‌اند

۰ نظر ۰۹ آبان ۹۷ ، ۱۰:۳۲

در پهنه‌ی سرزمین ایران، پیامبرانی آرمیده‌اند که برای هدایت اقوامی دیگر برگزیده شده بودند ولی وقایع تاریخی سبب شده‌اند تا در این مرز و بوم زندگی کنند. یکی از این پیامبران، حضرت «حیقوق» نبی (ع) است که آرامگاه وی در جنوب غربی شهر تویسرکان، از شهرهای استان همدان، در خیابان شهید اشرفی اصفهانی و در انتهای خیابانی به نام ایشان قرار دارد.

حیقوق نبی (ع) از پیامبران صاحب کتاب بنی‌اسرائیل و از نسل حضرت موسی (ع) بوده است. نام پدرشان «یشوعالیت» و نام مادرشان «شونامیت» بوده است. ایشان بعد از شعیای نبی (ع) مبعوث گردیده و با دانیال نبی (ع) و الیاس نبی (ع) معاصر بوده است.

۰ نظر ۰۸ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۳۲

امام حسن مجتبی (ع) نسبت به دردمندان و تیره‌بختان جامعه بسیار دلسوز بودند و با خرابه ‌نشینان دردمند و اقشار مستضعف و کم‌درآمد همراه و همنشین می‌شدند و دردِ دلِ آن‌ها را با جان و دل می‌شنیدند و به آن ترتیب اثر می‌دادند و در این حرکت انسان‌دوستانه جز خداوند را مد نظر نداشتند. هیچ فقیر و مسکینی از در خانه حضرت ناامید برنگشت و حتی خود ایشان به سراغ فقرا می‌رفتند و آن‌ها را به منزل دعوت می‌‌کردند و به آن‌ها غذا و لباس می‌دادند.

۰ نظر ۱۰ خرداد ۹۷ ، ۰۰:۰۰

حضرت خدیجه اولین همسر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و اولین زنی که اسلام آورد و مادر فاطمه زهرا که از زنان مشهور تاجر عرب و حجاز به شمار می‌رفت. پدرش خویلد بن اسد و مادرش فاطمه (دختر زائدة بن اصم) که سلسله آن‌ها از "لوی" با پیغمبر اکرم و سایر هاشمیان، مشترک می‌شود. خدیجه از طرف پدر با رسول خدا، عموزاده و نسب هر دو به "قصی بن کلاب" می‌رسد. او از خانواده‌های اصیل و اشراف مکه است. تولد او نیز در مکه و چندین سال قبل از «عام الفیل» بوده است. حضرت خدیجه قبل از ازدواج با رسول خدا، ۲ بار شوهر کرده بود که هر دو از دنیا رفته بودند او از شوهر دوم خود "ابوهالة بن‌تمیمی" فرزندی داشت که نامش "هند" بود که از همین جهت به او لقب "ام هند" دادند. عده‌ای از علمای بزرگ معتقدند که خدیجه قبلاً ازدواجی نکرده بود و فرزندان منتسب به او، مربوط به خواهرش است.

۰ نظر ۰۵ خرداد ۹۷ ، ۱۶:۵۲

برخی افراد هنگامی که از زیر درخت میوه‌ای رد می‌شوند ، تا چشمشان به میوه‌های درخت می‌افتد هوش از سرشان می‌رود و هوس خوردن میوه می‌کنند و به همین خاطر سنگ برداشت به سوی درخت پرتاب می‌کنند. وقتی سنگ به شاخه درختی برخورد می‌کند ، رسیده‌ترین میوه‌ها بر زمین می‌افتد.

این داستان رفتار برخی افراد است که به ما جسارت و توهین می‌کنند و چقدر خوب است که انسان بتواند پاسخ بدی‌ها را با زبان خوش و شیرین و بار کارهای پسندیده بدهد همانطوری‌که درخت در پاسخ به پرتاب سنگ به آنان میوه خوشمزه هدیه می‌کند

۰ نظر ۱۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۸:۵۵

متوکل، خلیفه‌ی سفّاک و جبار عباسی، از توجه معنوی مردم به امام هادی علیه‌السلام  بیمناک بود و از این که مردم فرمان او را اطاعت می‌کردند، رنج می‌برد.

سخن‌چینان به او گفتند: ممکن است علی بن محمد قصد انقلاب داشته باشد و بعید نیست اسلحه یا نامه‌هایی که بر این مطلب دلالت داشته باشد در خانه‌اش پیدا شود.

از این رو متوکل یک شب بی‌خبر، بعد از آن که نیمی از شب گذشته بود و همه‌ی چشم‌ها به خواب رفته بودند و هر کسی در بستر خویش استراحت می‌کرد، عده‌ای از دژخیمان و اطرافیان خود را به خانه‌ی امام فرستاد که خانه‌اش را بگردند و خود امام را نیز حاضر کنند.

متوکل این تصمیم را در حالی گرفت که بزمی تشکیل داده بود و مشغول می‌گساری بود. مأموران سرزده وارد خانه‌ی امام شدند و اول سراغ خودش رفتند. او را دیدند که در اتاقی روی سنگریزه نشسته و به راز و نیاز با پروردگار مشغول است. وارد سایر اتاق‌ها شدند؛ اما از آنچه می‌خواستند چیزی نیافتند. ناچار به همین مقدار قناعت کردند که خود امام را به حضور متوکل ببرند.

۰ نظر ۰۱ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۰۹

حضرت صادق علیه‌السلام  فرمودند: مردی یهودی از محلی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با اصحاب نشسته بودند، می‌گذشت. در این هنگام پیامبر (ص) به اصحاب خود فرمودند این شخص را مار سیاهی می‌گزد و می‌میرد.

یهودی به راه خود رفت، پشته‌ی بزرگی هیزم جمع‌آوری کرد و طولی نکشید که بازگشت. در این هنگام ، پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: پشته‌ات را زمین بگذار.

او هیزم را بر زمین نهاد، دیدند مار سیاهی چوبی را به دندان گرفته است. از او سؤال فرمودند: امروز چه کردی؟ عرض کرد: کاری نکردم، هیزم را که جمع کردم دو گرده نان داشتم، یکی را خوردم و دیگری را به مستمندی صدقه دادم.

 پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: با همان صدقه از مرگش جلوگیری شد، صدقه مرگ ناگهانی و ناروا را از انسان بر می‌گرداند.

منبع: فروع کافی

۰ نظر ۰۶ دی ۹۶ ، ۰۸:۱۲

حضرت صادق علیه‌السلام  فرمودند: یک روز حضرت موسی علیه‌السلام  به مردی از پیروان خود برخورد کرد که در حال سجده بود، از آن جا رد شد.

پس از انجام دادن کار خود برگشت و باز او را در حال سجده دید، به آن مرد گفت: اگر حاجت تو به دست من بود برآورده می‌کردم.

به موسی علیه‌السلام  خطاب شد: اگر آن قدر سجده کند که گردنش قطع شود از او نمی‌پذیرم مگر این که قلب خود را پاک کند؛ آنچه من دوست دارم او نیز دوست بدارد و از آنچه نسبت به آن بی‌میلم او هم بی‌میل شود.

منبع: روضه‌ی کافی

۰ نظر ۰۶ دی ۹۶ ، ۰۸:۱۱

دبیرستان حاج سید حسین نوایی دولت آباد